نخواستی
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نخواستی
نوشته شده در شنبه 25 آبان 1392
بازدید : 11640
نویسنده : محمد

نخواستی بدونم بهم چی گذشت.
چه روز بدی بودمُ سر شدم.
دلم سوخت دیروز و امروزمو.
رسیدم به فردا و بد تر شدم.

بهم گفتی از عشق دوری کنم.
نگاه کن به حال خرابم خدا!
خودت یاد دادی صبوری کنم.
حالا درسمو فوت آبم خدا!

یه بار با دلم مهربونی نکردم.
جوون بودم اما جوونی نکردم.
در باغ سبزُ نشونم ندادی.
امون خواستم اما امونم ندادی.

چی اومد سر این دل سر به زیر.
که از دست مردم فراری شده.
نمیشه به عشق کسی تکیه کرد.
خدایا عجب روزگاری شده.

نخواستم بدونی چی اومد سرم.
نخواستم بدونی بهم چی گذشت.
تو بودیُ یادت عزیزم نپرس ؛.
که روز و شبم بی تو با کی گذشت.

یه بار با دلم مهربونی نکردم.
جوون بودم اما جوونی نکردم.
در باغ سبزُ نشونم ندادی.
امون خواستم اما امونم ندادی.




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه , اشعار عاشقانه , ,
:: برچسب‌ها: نخواستی عمرم ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: